یه روز سختکاری رو تو گرمای تابستون پیش رو داشتی. یه چرخش آخر دکمه و تمام. دکمه رو میچرخونی و موتور شروع به حرکت به سمت زندگی میکنه.
یک کم بعدتر با حرکت سریع به سمت شهر میری. به آرامی در خیابان های شهر حرکت میکنی و ماشین موستانگی که دوست داشتی ببینیش کنار تو میاد و دریچه باز میشه.
لبخند مغرورانه ش وقتی بهت نگاه میکنه جوری که دوس داری اون خنده رو از روی لباش برداری.
فشار روی پدال گاز موستانگ و دود تمام چرخ عقبتو در برمیگیره.
ولی اون چی بود؟
گوشه سمت چپ چشمات یه نور آبی وصدای آژیر پلیس رو میشنوی!
به اطراف نگاه میکنی و با فشردن پدال گاز سعی میکنی از شهر خارج شی.
باید سریع فک کنی، راهی برای فرار هست؟!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.